بازاریابی منظم عملیاتی وقت گیر، دیربازده، پرهزینه و نیازمند به طراحی استراتژی و تجزیه و تحلیل فرصت ها و تهدیدها می باشد. محدودیت های زمانی، بودجه ای، جغرافیایی و رقابتی ما را به روش هایی کوتاه، ساده، سریع، مستقیم و هدفمند ترغیب می نماید که با استفاده از کمترین منابع و حداقل هزینه در کوتاهترین زمان ممکن پیام تجاری برند را به بازارهای هدف خود برسانیم.
با اقداماتی خلاقانه، خلاف عرف، غافلگیرانه و دور از انتظار مشتریان به مدد تیم بازاریابی و فروش می شتابیم تا کالای خود را به سریعترین زمان بفروشد.
بازاریابی پارتیزانی پاسخگوی این چالش خواهد بود. معمولا عملیات های بازاریابی چریکی یا پارتیزانی رویکردی مخفیانه، ساختارشکن، غیرقابل پیش بینی، نامنظم، غیرعادی، غیرمعمول و آزادانه داشته و با نگاهی جانبدارانه اقدام به هواخواهی از برند می نماید به حدی که تصور می شود این پروژه، عملیات فدائی برند است، زیرا چنان اشاره هواخواهانه و موثری بر سوژه دارد گویا آخرین لحظات و فرصت های ارزشمندی است که مشتری آنرا از دست خواهد داد.
ویژگیهای همچون خندهدار بودن، گریه آوری، برانگیختگی احساسات، جذاب و جلب توجه نمودن و منحصربهفرد بودن از کارهایی است که توجه بازارهای هدف را جلب میکند.
برای استفاده از این تکنیک چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید….
کنارگذاشتن ترس، خجالت، مسئولیت های ساختارشکنانه صنفی و هر چیزی که مانع ایده پردازی و اجرای مفهومی عملیات بازاریابی چریکی می گردد از ضروریات اجرایی آن می باشد.
با شناخت دقیق از سبک زندگی بازار هدف، ویژگی های محصول مورد نظر و نیز محدودیت های موجود، نخستین جرقه های سوژه یابی متفکرانه تشکیل می گردد. تمرکز و خلاقیت دو اصل مهم در انتخاب سوژه و اجرای عملیات می باشد.
بکارگیری هنرهای مفهومی و معناگرایانه در پیشبرد این هدف مهم امری اجتناب ناپذیر است زیرا هنر کانسپت بعنوان رسانه ای موثر شناخته شده و تمکین به این معیار اثبات شده، ما را در حل مسئله راهنمایی می کند.
پس کاری بکنیم که رقبا انجام نداده اند و سوژه ای را نمایش درآوریم که هیجان و تفکر مشتری را برانگیزد. زیرا بخشی از عملیات توسعه برند و بازار خویش را رقم خواهیم زد.